پائیزصحرا

به توفکرمی کنم...صبح می شود

پرنده میمیرد

و آغوش ِ من... خالی میشود از آسمان

بوسه های بی رمقم را دفن میکنم

در گورستان آخرین ستاره ی نگاهت

و بعد

به خواب ِ عجیبی فرو خواهم رفت

پرنده میمیرد

و من دلم

هزار راه میرود

چشم هایت کجاست؟ 

+نوشته شده در پنج شنبه 19 اسفند 1389برچسب:,ساعت20:49توسط پانیامه | |

      

خارج جایی است که همه آدم ها در آن ایدز دارند !


ادامه مطلب

+نوشته شده در چهار شنبه 4 اسفند 1389برچسب:,ساعت12:11توسط پانیامه | |

آبي دريا ، قدغن...


ادامه مطلب

+نوشته شده در سه شنبه 3 اسفند 1389برچسب:,ساعت1:38توسط پانیامه | |

حکایت ریسمان پوسیده نیست

 

رفاقتهایمان پوسیده اند

 

با طناب سالم هم در

 

قعر چاه خواهیم ماند... 

+نوشته شده در دو شنبه 2 اسفند 1389برچسب:,ساعت12:50توسط پانیامه | |

 

اعضای تنم را بخشیدم . قلب . کلیه ها . کبد . لوزالمعده .ریه ها . همه بجز چشمهام . برگه را که امضا می کردم به خودم فکر می کردم بعد از مردن . بعد از مرگ ، بدنم حتما زخمهای زیادی خواهد داشت .


ادامه مطلب

+نوشته شده در دو شنبه 2 اسفند 1389برچسب:,ساعت2:33توسط پانیامه | |

لحظه دیدار نزدیك است
باز من دیوانه ام، مستم
باز می لرزد، دلم، دستم
باز گویی در جهان دیگری هستم
 
های ! نخراشی به غفلت گونه ام را،تیغ ...

های ! نپریشی صفای زلکفم را، دست
ابرویم رانریزی، دل
- ای نخورده مست -
لحظه دیدار نزدیك است

م_اخوان ثالث

+نوشته شده در دو شنبه 2 اسفند 1389برچسب:,ساعت2:21توسط پانیامه | |