پائیزصحرا

به توفکرمی کنم...صبح می شود

عزیزم...

وصیت میکنم به تو

بعدازمرگم...مرااهسته درگوربگذاری...وگورم را...درانتهایی ترین نقطه قبرستان..

تارویاهای زیبایم ازهم نپاشد...

به جای مجلس ختم،برایم شب شعربگذاری،

تاروح پرتلاطمم ارام بگیرد...

کتابهای شعرم رابا من دفن کن...

تا بعدازظهرها فروغ بخوانم و نیمه شبها شاملو...

شبهای جمعه،برایم شکلات تلخ خیرات کن...

به یادتمام شیرینیهای تلخ زندگیم...

برای دیدارمن،نیمه شبهابیا...

من ازسکوت وتاریکی میترسم...

پس اندازم را،به زن تن فروش سرخیابان بده،تاشاید چندشب ،کنارفرزندانش بخوابد...

لباسهایم را،به دخترک دیوانه ای که درهمسایگی مادرم زندگی میکند،شایدبرق شادی را دوباره درچشمهایش ببینم...

ودستنوشته هایم را،به ان پسرک شاعری...که روزی ازمن پرسید:چگونه ازعشق بنویسم؟

وتو عزیزم...بدان که درخوابگاه ابدیم،،بدنم هوس بوسه هایت را خواهدکرد...

موج بیتاب من...چراصدایت میلرزد؟

غمگین نباش...دراین ازدحام اهن وصدا،من دراین خانه کوچک سنگی

اولین شب ارامشم راتجربه خواهم کرد...

تا همیشه،دوستت خواهم داشت...

 پانیامه........29/3/1390

+نوشته شده در یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:,ساعت10:56توسط پانیامه | |

صدایم زدی:-پانیامه؟عزیزم کجائی؟

-اینجاهستم،دنبالم نگرد...پیش توهستم...

درانتهای اخرین لبخندتوایستاده ام..مرانمی بینی؟

..ای کاش قصه دنیا تمام شود..وپانیا درداغترین نقطه ی  لبهایت منجمدشود...

انوقت دیگر بوسه هایت تنهانیستند...

هرکه راببوسی،گرمای لبهای پانیا رااحساس میکنی...

وتوتازه می فهمی،که پانیامه درتو گم شده بود وتونمی دانستی!

پانیامه......6/3/1390

+نوشته شده در جمعه 6 خرداد 1390برچسب:,ساعت10:51توسط پانیامه | |

روی سنگ قبرم...

شعری بنویسید،بادکلمه ای زیبا

بعد،سنگ قبرم را پشت وروبگذارید

تا حوصله ام سرنرود...

+نوشته شده در جمعه 5 خرداد 1390برچسب:,ساعت1:47توسط پانیامه | |

دل من،ارامش روح خسته تورا می خواست...

ودل تو،اندامهای جنسی مرا..

شب باتوبودن راتجربه نکردم..لعنت به من واین احساس گناه...

تمام شد..

دیگرنیستم،تاصدای ضربان قلبم را،پشت هرپروازت حس کنی..

نیستم تا صدایت بزنم..وتوشروع قصه عاشقانه هرشب بشوی...

بعد تودیگرهرگز،عشق را تجربه نخواهم کرد...

ای کاش ...تمام شوددنیا...

تا گوشهایم،ازصدای قدمهایت خالی شود...

بی تو من هرشب...کابوس را به انتظارمینشینم...

ولی مطمئنم...

تمام انان که درشبهای یخ زده ی دیماه

تن اتشین خودرابخشیدند،تادل معشوقشان راگرم کنند....

روزی به بهشت خواهندرفت..

توهم،به شروع پایان ناپذیر فصل سرد،ایمان داری؟

بگوهنوز

مرادوست داری؟...

پانیامه......6/3/1390

 

+نوشته شده در جمعه 6 خرداد 1390برچسب:,ساعت1:47توسط پانیامه | |